نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه سن داره
ازدواج من و باباازدواج من و بابا، تا این لحظه: 16 سال و 12 روز سن داره

روزنه های امید

دختر زمستانی من

نازنین زهرای گلم ... هستی مامان ... عمر مامان .. با اینکه شما تو زمستون به دنیا اومدی ولی با گرمای وجودت زندگی ما و فضای خونه رو گرم گرم کردی ... خیلی دوست داریم , همه وجود ما شدی عزیز دلم ... هر روز با نگاه کردن بهت بیشتر شاکر خدا میشم ... نمیدونم با چه زبونی میتونم شکرش بگم ... این روزا با همه خستگیهاش وقتی به روم میخندی انگار همه دنیا با همه سختی هاش به روم میخنده ... وقتی از روی گشنگیت اشک تو چشات جمع میشه و وقت خوردن شیر خودت و محکم بهم میچسبونی بوسه بارونت میکنم و تو بهم خیره میشی و تند تند شیر می خوری اون لحظه محکم بغلت میکنم و بوت میکنم ... بوی تنت من و دیوونه میکنه ... خیلی دوست دارم اینقدری دوست دارم ک...
14 بهمن 1392

یک ماهگی نازنین زهرا

سلام دختر گلم الان که دارم برات مینویسم شما یک ماه و 5 روزته ماشالله کم کم داری بزرگ میشی عزیز دلم... ببخش که جلوتر نتونستم بیام و برات بنویسم آخه اینترنت خونه پدر جون اینا قطع بود و تازه وصل شده  8 بهمن 1392 شما 1 ماهت کامل شد و من و بابایی یه جشن کوچولو برای یک ماهگی شما گرفتیم , صبح 8 من و شما و پدر جون رفتیم مرکز بهداشت برای تشکیل پرونده , خانوم پرستار وزن شما و گرفت ماشالله شده بودی 4200 کلی ذوق کردم و هزااااار ماشالله عزیزم , خانوم پرستار ازم پرسید چند کیلو بودی روز تولدت گفتم 2500 تعجب کرد مجدد وزنت و گرفت و گفت ماشالله مگه شیر خشک میدی گفتم نه  البته بهم گفت مواد غذایی شیرین نخورم مثل شکلات و ... که من اصلا نخوردم بعد ...
14 بهمن 1392

روزمرگی های من و دختری

سلام دختر گلم ... الان که دارم برات می نویسم شما کنارم مثل فرشته ها خوابیدی و منم بعد مدتها از این فرصت استفاده کردم اومدم تا برات بنویسم , از لحظه های ناب داشتنت و بودنت , از اینکه همه دقیقه ها و ثانیه های زندگیم و وجودت پر کرده , اینقدری وقتم و پر کردی که حتی نمیتونم به خودم برسم با اینکه سخته ولی برام شیرینه , وقتی با چشمهای نازت بهم خیره میشی و نگاهت گره میخوره به نگاهم همه ی خستگی هام رفع میشه اون لحظه دوست دارم بغلت کنم و بوسه بارونت کنم ... روزهاست که ذکر ثانیه های زندگیم شده الهی شکرت ... شکر از اینکه دختری بهم دادی که حالا شده زهرای ناز و زندگی من و همسرم , الهی شکر از اینکه منم مادر شدم , الهی شکرت از اینکه فرزند سالم و صالح بهم ...
2 بهمن 1392
1